توضیحات
چیکا خانم یک گلدان جدید خریده بود، گل های شمعدانی صورتی که رنگ بی نهایت ملایم آن ها، خصوصیاتی چون مهربانی، عطوفت، و ظرافت را در وجود انسان دوچندان میکرد. هنگام بردن گل ها به جایی که خانم امر کرده بودند، دیدار دوم هم اتفاق افتاد
هر بار که به اتاق میکا نزدیک می شدم، دیوارها گوش و زبان در می آوردند و جمله ی حنا آمد…. حنا آمد را دهان به دهان می چرخاندند؛ یک دیوار به دیوار بعدی و بعدی و بعدی و سرانجام صدای آخرین دیوار، اتاق را از سکوت می رهاند و میکا را به سوی خیالش می کشاند
همگی از پله ها پایین آمدیم و وارد حیاط شدیم. صدای خداحافظی ابوادریس با راننده اش از پشت درب شنیده می شد. این صدا جهنمی ترین صدای زندگی ام بود، گویا مرگ ناگهانی بود که به سراغمان می آمد. در یک آن قالب تهی کردیم، انگار روح از بدنمان خارج شد. صدای چرخاندن کلید در قفل دروازه مانند سوهانی روحمان را خراش می داد، در باز شد و ابوادریس با سر و وضع ژولیده و خاکی وارد حیاط شد …
نویسنده | سید جواد عبادی |
شابک | 978-622-7809-37-4 |
ناشر | نشر زرین اندیشمند |
موضوع | داستان |
ردهبندی کتاب | اشعار فارسی (شعر و ادبیات) |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | تحریر |
نوع چاپ | سیاه و سفید |
زبان نوشتار | فارسی |
تعداد صفحه | 261 |
وزن | 300 گرم |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.