کتاب ساجی اثر بهناز ضرابی زاده انتشارات سوره مهر

0

خرید از ایران کتاب خرید از کتابستان

۷ روز ضمانت بازگشت کالا

ﺗﺤﻮﯾﻞ اﮐﺴﭙﺮس

ﺿﻤﺎﻧﺖ اﺻﻞ ﺑﻮدن ﮐﺎﻟﺎ

شناسه محصول: 7691509 دسته:

توضیحات

در کتاب «ساجی» جنگ تحمیلی با یک نگاه انسان‌دوستانه، روایت می‌شود. نسرین باقرزاده، راوی این کتاب، هرگز فکرش را هم نمی‌کرد که روزی جنگ وارد خانه‌اش شود.‌او بدون سلاح می‌‌خواهد از کیان و خانواده‌اش دفاع کند و بسیاری از اقوامش شهید می‌شوند. وقتی همه چیزش را از دست می‌دهد، همچنان در پایان کتاب به بازسازی خرمشهر امید دارد.

نویسنده بهناز ضرابی زاده
شابک 978-600-03-2928-0
رده‌بندی کتاب علوم اجتماعی و جامعه شناسی (علوم اجتماعی)
قطع رقعی
نوع جلد گالینگور
زبان نوشتار فارسی
تعداد صفحه 322
سایر توضیحات درباره کتاب ساجی
ساجی، عنوان کتابی است که از سال‌های کودکی نسرین باقرزاده در خرمشهر شروع شده و تا زمان جنگ در این شهر ادامه پیدا می‌کند. چند روز نخست جنگ خانواده باقرزاده در خرمشهر بودند، اما به ناچار خرمشهر را ترک کرده و مانند دیگر زنان حاضر به شیراز روانه می‌شوند، ولی مردها در خرمشهر مانده و از این شهر حفاظت می‌کنند. در این دوران اتفاقات مختلفی می‌افتد که جذابیت‌های خاصی دارد. بانوان یا به خرمشهر و بوشهر یا در شهرهای دیگر پراکنده می‌شوند، اما راوی این خاطرات به خاطر اینکه در خرمشهر می‌ماند و کنار همسرش قرار دارد به شهرهای گوناگون مثل قم، ماهشهر و آبادان رفته و مدتی را در این شهرها زندگی می‌کند. وی روزها و شرایط سختی را می‌گذراند و سال‌های پایانی دوباره به خوزستان باز می‌گردد تا اینکه در 29 فروردین 1367 سردار باقری به شهادت می‌رسد.

کتاب ساجی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به کسانی که مایل هستند درباره زندگی شهدا و ایستادگی همسران آن‌ها بیشتر بدانند، پیشنهاد می‌کنیم.
بخشی از کتاب ساجی
شب‌های تابستان اغلب مهمان داشتیم. یکی می‌خواست ازدواج کند، آن یکی مشکل مالی داشت، یکی می‌خواست خانه بخرد. می‌آمدند و می‌نشستند روی همان تخت‌ها و از پدر و آقابزرگم مشورت می‌گرفتند. مادرم کاسه‌های بزرگ هندوانه را می‌داد به من و نغمه تا بگذاریم وسط تخت‌ها. مواظب بودیم پارچ‌های بلور آب و دیس‌های بزرگ میوه از دستمان نیفتد. شب‌هایی که مهمان داشتیم و تخت‌ها پر بود، ما بچه‌ها می‌چپیدیم توی اتاق. پنجره‌ها را باز و پنکهٔ سقفی را روشن می‌کردیم. پنجره‌هایمان، علاوه بر شیشه، دو تا در کوچک چوبی بدون شیشه داشت به نام نیم‌در. هرگاه هوا طوفانی می‌شد و باد و خاک هوا را پر می‌کرد، پنجره‌ها و نیم‌درها را می‌بستیم. آن وقت اتاق تاریک می‌شد.

نصفه‌شب بود. حمید، که پنج سال از من کوچک‌تر بود، نق می‌زد که تشنه است. کوچک‌ترین دختر خانواده بودم و کارهای این‌چنینی همیشه به عهدهٔ من بود. پدرم جلوی در هر اتاق حبانهٔ خرمشهری گذاشته بود. حبانه یک کوزهٔ سفالی بزرگ است که ته آن باریک‌تر از تنه است و هر چه رو به بالا می‌رود گشادتر می‌شود. حبانه روی چهارپایه‌ای قرار داشت. یک چهارپایهٔ دیگر هم کنارش بود که ما بچه‌ها روی آن می‌ایستادیم تا بتوانیم از آن آب برداریم. روی چهارپایه ایستادم. کاسهٔ سفالی روی در چوبی حبانه را برداشتم. در حبانه را باز کردم. احساس کردم تشنه‌ام. به این‌طرف و آن‌طرف نگاه کردم و به جای اینکه با کاسهٔ سفالی آب در لیوان بریزم کاسه را در حبانه فروکردم و آبش را سرکشیدم. چه آب گوارایی! مثل آب چشمه و قنات خنک بود. یک‌دفعه صدای حمید درآمد:

ــ آی نَنین با کاسه آب مُقُلی. بذار به ساغل بِگُم.

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب ساجی اثر بهناز ضرابی زاده انتشارات سوره مهر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *