توضیحات
یک بار که من و بانکی، بهترین دوستم، داشتیم اسکیتسواری میکردیم، موقع رد شدن از جلوی فروشگاه فیکو پوستری روی درش دیدیم از مامان که یک بسته سوسیس را گرفته بود بالا و داشت چشمک میزد.
بانکی دستش را برد بالا انگار یک بسته سوسیس نامرئی دستش باشد. بعد صورتش را کج و کوله کرد. داشت زور میزد چشمک بزند. گفت: داااالی بری!»
چشمهایم را گرداندم و همان موقع چشمم افتاد به یک پوستر دیگر! مامان یکی از شلوار جینهای فروشگاه فیکو تنش بود و دهنش باز بود.
اتوبوسی فیش و فوش کنان رد شد و چشمم افتاد به آگهی رویش. مامان داشت یکی از آن بیسکویت شکلاتیهای فیکو را میخورد.
قبلا هیچ وقت نشده بود دقت کنم به اینکه مامان چطور نگاه میکند یا مثلا چطور خوراکی میخورد. اما حالا او همه جا بود. روی همهی پوسترها، این ماجرا داشت گند میزد به همهی باحولیهای من.
چشمم افتاد به یک حلزون. حلزونه داشت از چالهای آب میخورد. برش داشتم و میخواستم پرتش کنم طرف عکس چشمکزن مامان. اما پشیمان شدم. من حلزونکش نیستم.
به حلزونه گفتم: «برو حلزون ریغونه!» و چساندمش به عکس مامان. حلزونه رفت توی لاکش.
نویسنده | جیم اسمیت |
مترجم | اعظم مهدوی |
شابک | 9786222440817 |
ناشر | پیدایش |
موضوع | کودک و نوجوان |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | تحریر |
تعداد جلد | 1 |
تعداد صفحه | 240 |
گروه سنی | الف |
نوع چاپ | افست |
وزن | 208 گرم |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.