توضیحات
یکـی بـود، یکـی نبـود. غیـر از خـدای مهربـان هیچکـس نبـود. در سـرزمینی دور، شـهری بـود
کـه در آن مـردم بـه خوبـی و خوشـی کنـار یک دیگـر زندگـی می کردنـد. در ایـن شـهر، مـردم
بـه نظافـت موهـای خـود خیلـی اهمیّـت می دادنـد و مرتّـب بـه آرایشـگاه می رفتنـد. امّـا اتّفاقـی
افتـاد و باعـث شـد کـه مـردم فقیـر دیـر بـه دیـر بـه آرایشـگاه برونـد و معمـولاً مـو و ریششـان بلنـد
و کثیـف بـود. آنهـا بـا خـود می گفتنـد: «باشـد بعـدا میروم و موهایـم را کوتـاه می کنـم».
نویسنده | زهره سادات فیض آبادی |
شابک | 9786003752122 |
ناشر | انتشارات برف |
موضوع | حکایت های ملانصرالدین |
قطع | خشتی |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | تحریر |
تعداد صفحه | 12 |
گروه سنی | ب |
چاپ شده در | ایران |
نوع چاپ | افست |
وزن | 49 گرم |
سایر توضیحات | یکـی بـود، یکـی نبـود. غیـر از خـدای مهربـان هیچکـس نبـود. در سـرزمینی دور، شـهری بـود کـه در آن مـردم بـه خوبـی و خوشـی کنـار یک دیگـر زندگـی می کردنـد. در ایـن شـهر، مـردم بـه نظافـت موهـای خـود خیلـی اهمیّـت می دادنـد و مرتّـب بـه آرایشـگاه می رفتنـد. امّـا اتّفاقـی افتـاد و باعـث شـد کـه مـردم فقیـر دیـر بـه دیـر بـه آرایشـگاه برونـد و معمـولاً مـو و ریششـان بلنـد و کثیـف بـود. آنهـا بـا خـود می گفتنـد: «باشـد بعـدا میروم و موهایـم را کوتـاه می کنـم». |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.