توضیحات
اسماعیل ابراهیمی (کوشا) خاطراتش را چندین بار برای نویسندگان مختلف بیان کرد تا آنها با قلمشان، آنچه در زندگی تجربه کرده بود را به رشته تحریر درآورند؛ اما همه این تجربیات منجر به نوشته شدن متنهایی شد که روایت آنها را نمیپسندید .
سال 93، راوی و نویسنده کتاب «این صدف انگار مروارید ندارد!» تصمیم گرفت خودش دست به قلم شده و حس و حالش از خاطرات و تجربیاتش را برای مخاطبانش روی صفحات کاغذ بیاورد.
«این صدف انگار مروارید ندارد!» خاطرات کودکی تا 28سالگی راوی در سال 1365را در برمیگیرد و حاوی تصویرسازی فوقالعادهای از تأثیر امام خمینی (ره) بر روی جوانی است که هیچ نسبتی با انقلاب و امام نداشته است.
این جوان در ادامه با تحولات غرب کشور همراه میشود و تا انتهای کتاب، از اقدامات و تجربیاتش در مسیر خدمت به مردم و انقلاب میگوید. راوی از بیان کاستیها و کمبودهای زندگی و اقداماتش ابایی ندارد و به نحوی کاملا صادقانه و روراست، فضای آن روزها را بازسازی میکند.
این کتاب در سی و پنج پرده تنظیم شده است و زندگی پرماجرای اسماعیل ابراهیمی از علاقه به سینما و موسیقی و فعالیت در بازار سالهای پیش از انقلاب و حضور در آموزش و پروش شهر مریوان در بحبوحه وقایع کردستان را روایت میکند. دعوت از تیم ملی فوتبال برای برگزاری مسابقه تدارکاتی در راستای ارتقای روحیه رزمندگان و مردم شهر مریوان در سال 1360به واسطه حضور برادرش «ناصر ابراهیمی» در کادر مربیگری تیم ملی فوتبال از بخشهای خواندنی این کتاب است. پردههای پایانی کتاب، روایت تلاش شبانهروزی راوی برای درمان همسرش و در نهایت از دست دادن وی در سال 1365راشامل میشود.
نویسنده | اسماعیل ابراهیمی |
شابک | 9786008199472 |
ردهبندی کتاب | زندگینامه و بیوگرافی (آثار کلی) |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
نوع چاپ | افست |
زبان نوشتار | فارسی |
چاپ شده در | ایران |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد جلد | 1 |
تعداد صفحه | 482 |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.