کتاب راستی راستی موهای راپونزل اصلاح لازم داشت اثر جسیکا گاندرسن انتشارات گیسا

توضیحات

بگذارید بهتان بگویم که جادوگر بودن یعنی تنهایی. مردم تا متوجه می‌شوند که جادوگرم، فوری ازم دوری می‌کنند. من هیچ دوستی ندارم. حتی یک نفر. این اصلاً عادلانه نیست، اصلاً.
زمانی، دختری با موهایی زیبا پیش من زندگی می‌کرد. من قبلاً یک باغچه بی‌نظیر داشتم (از نظر آن دختر و گیاهان باغچه، جادوگر بودن من سر سوزنی اهمیت نداشت).
بوته‌های گل قد می‌کشیدند و گل‌های زیبا و شاداب می‌دادند. دلم برای دیدن تربچه‌های باغچه‌ام لک زده، اما بدبختانه، مدتی است که نه آن دختر را دیده‌ام و نه باغچه‌ام را. ماجرا از آن‌جا شروع شد که همسایه‌ام سعی کرد از باغچه‌ام تربچه بدزدد.