توضیحات
روزی، روزگاری، پـدر و مـادر فقیـری بودنـد کـه یـک پسـر و یـک دختـر داشـتند. در یکـی از روز هـای نزدیـک عیـد،
پسـر و دختـر بـه پیـر زن همسـایه سـری زدنـد. آنهـا دیدنـد کـه پیـرزن خانـه اش را خیلـی تمیـز و زیبـا تزئیـن کـرده اسـت.
بعـد از ظهـر آنروز پیـر زن همسـایه، بـه خانـه ی بچّه هـا آمـد و بـه آنهـا گفـت: «نـوه ی مـن بیمـار اسـت و دلـش می خواهـد
پرنـده ی آبـی رنگـی داشـته باشـد. اگـر بتوانـد پرنـده ی آبـی رنگـی را ببینـد حتمـا حالـش خـوب می شـود.»
نویسنده | شاگاهیراتا |
مترجم | سجاد قدیانی |
شابک | 9786003752597 |
ناشر | انتشارات برف |
موضوع | قصه های کلاسیک |
قطع | خشتی |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | تحریر |
تعداد صفحه | ۱۲ |
گروه سنی | ب |
چاپ شده در | ایران |
نوع چاپ | افست |
وزن | 49 گرم |
سایر توضیحات | روزی، روزگاری، پـدر و مـادر فقیـری بودنـد کـه یـک پسـر و یـک دختـر داشـتند. در یکـی از روز هـای نزدیـک عیـد، پسـر و دختـر بـه پیـر زن همسـایه سـری زدنـد. آنهـا دیدنـد کـه پیـرزن خانـه اش را خیلـی تمیـز و زیبـا تزئیـن کـرده اسـت. بعـد از ظهـر آنروز پیـر زن همسـایه، بـه خانـه ی بچّه هـا آمـد و بـه آنهـا گفـت: «نـوه ی مـن بیمـار اسـت و دلـش می خواهـد پرنـده ی آبـی رنگـی داشـته باشـد. اگـر بتوانـد پرنـده ی آبـی رنگـی را ببینـد حتمـا حالـش خـوب می شـود.» بچّه هـا گفتنـد: |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.